برگشت به کار...
خب امروز دوشنبه ست و من اول همین هفته برگشتم سرکار. برای اینکه پسرکم بخاطر جابجا شدن اذیت نشه شبش رو خونه مامان خوابیدم و صبح از همون جا اومدم سر کار. تا خواستم حرکت کنم بیدار شد و منم گفتم چه بهتر شیرش می دم. شیر دادم و دوباره خوابید. مامان اومد توی اتاق پیشش تا من رفتم... و این برنامه تا همین امروز که روز سوم هست ادامه داشت. ضمنا خاله هم دو شب پیش ما موند که کمک مامان باشه. بخاطر مامان جون و پسرک که خیلی خوب بود. از اونجا که داره دندونای بالاش رو در می آره کمی بی تابه، یه مقدار هم سرماخوردگی پیدا کرده. دو روز اول تا ساعت یک ونیم موندم و چون بهانه ی شیر نگرفته بود وسط تایم خونه نرفتم، ولی امروز صبح که خواستم بیام سرکار بلافاصله بیدار شد ...
نویسنده :
مر
12:06